loading...

پرچین

تمرین نوشتن

بازدید : 270
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 3:28

رفتم به دیدن جهان با من برقص برای دومین بار. این بار با پسره. کنارش نشستم و چشمم به پرده بود و یادم اومد بار اولی که دیدمش چقدر دلم خواسته بود با تو ببینمش. حتی به این فکر کرده بودم اگه باهم بودیم، اگه بودیم، یه تکه پا میومدم ساری که بریم سینما اینو ببینیم باهم و برمیگشتم. و خب کجا برد این امید ما را آقای شجریان؟ از فکرت بیرون اومده بودم تا نیم ساعت بعدش که علی مصفا نشست رو قایق و دلم ریخت از دیدنت. که چه تویی. چقدر تویی. و مقاومت کردم، خیلی مقاومت کردم که دستم نره سمت گوشیم و برات تکست ندم. بعدتر سرشو تکیه داده بود به سرم و دستای من بی قرار تو بود. مقاومت کردم که بیشعور نباشم، که لاشی نباشم و وقتی سرش رو سرمه بهت تکست ندم. بعدتر خیالامو پس‌ زدم و فیلمو تماشا کردم. دو ساعت بعدش که برگشتم خوابگاه، به اتاق نرسیده، تو راه پله برات نوشتم که دوباره اومدم سینما و این بار علی مصفا بیشتر تویی. خیلی تویی. جواب دادی که هر روز علی مصفا تر از دیروز. و دلم پکید از نداشتنت.

عزیز دلم. عزیز دلم. عزیز دلم.
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 43
  • بازدید کننده امروز : 13
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 44
  • بازدید ماه : 248
  • بازدید سال : 3033
  • بازدید کلی : 7445
  • کدهای اختصاصی